درباره من

 

کاش می‌شد لحظه لحظه‌ی زندگی را ثبت کرد. از آغاز تا انجام؛ از انجام تا تمامی که شدنی نیست.

بارها و بارها این قسمت را به شیوه‌های مختلف نوشته‌ام؛ ویرایش کرده‌ام اما دیدم از من چیزی که در اختیار است و از شما چیزی که بر من است؛ قصه‌ها و روایت‌ها و نیازهایی است که در بطن و کنه خود، سوداها دارد.

من یک زمانی شیمیست بودم، یک زمانی معمار، و یک زمانی نمایشنامه‌نویس و نقاش و  … . هنوز هم ذوق و شوقش در من جاری است اما زندگیم کماکان مملو است از مادری، همسری، دختری و خواهری و صد البته شیوه و سلوکم بر عشق و درمان و شفایی جان بسته است که ماحصل عطف‌های جاندار و پررنگِ نابهنگامِ یک وفورِ پرتوالی است در زندگی‌ام. و حالا من بیشتر یک نویسنده‌ام و بیش از آن، یک پژوهنده‌ی بی‌قرار و پرصبر.

از این‌که ثبت کنم؛ بنویسم، لذتی پُر چند می‌نشیندم و برای این سفرِ چند بامداد، بر من خوش‌تر است که گام‌هایم را با قلم میزان کنم و یا شاید فراتر از آن، نفس‌هایم را با قلم.

در جبر و کنه زندگی با آدم‌های بی‌شماری هم‌قدم و هم‌پیوند بوده‌ام و از خوب و بدشان بسیار بسیار آموخته‌ام. هریک بر من حقی از معلمی دارند و در بی‌قراری‌هایم متوجه شدم نمی‌توانم هیچ‌یک را بر اساس جغرافیا و حوزه‌ی کاری و دوره‌ی خدمت مرزبندی کنم. گاهی در شقه‌های زندگیم، به صورتِ فردی یا جمعی ظهور می‌یابند و دوباره پندی یا نکته‌ای در قالبی زاده می‌شود. و این قالب نیز دست من نیست. شعر است یا داستان یا که جستار و …، از ید من خارج است.

بنابراین در این سایت از جستار، مقاله، فعالیت‌ها، داستان، مصاحبه با آدم‌ها، انواع زندگی و خیلی چیزهای دیگر می‌نویسم و خواهم نوشت.

ممکن است یک شب به رویاهایتان سرک بکشم و بی‌آنکه از خودم ردی یا اثری به جای گذارم، فردایش تمنا کنم شما را که در صفحه‌ی سپید من جای بگیرید و از زاویه‌ی نگاهتان جهانم را بر من، بیش و بِه بگشایید.

شاید من یک رویانویس هم باشم نمی‌دانم. و شاید مجوز عبور از اندیشه‌هایتان را داشته باشم، نمی‌دانم اما می‌دانم درون‌هایمان به‌هم متصل است و گاهی بی‌آنکه بشناسمتان جاری می‌شوید در قلمم، در ذهنم، در دلم و شاید در جانم.

مستانه (آزاده) شهابی‌پور