دیدگاه نویسنده | تجربیاتی در مسیر نوشتن

دیدگاه 1
نویسنده هرچه حرفه‌ای‌تر باشد، مالکیت خود را نسبت به آفرینش اثر از دست می‌دهد و حتی بعد از خلق اثری مراقب است که این اثر قبلا مخلوق و آفریده‌ی نویسنده‌ی دیگر نباشد. این موضوع می‌تواند ارتباط تنگاتنگی با دایره مطالعاتی‌ او داشته باشد که بسیط است و متلون.
اما نویسنده‌ی آماتور، بنا بر دامنه‌ی مطالعاتی محدود و خردش کاملا برعکس عمل می‌کند. به شدت حس مالکیت روی اثر خود دارد و حتی به قدری دامنه‌ی این مالکیت گسترده است که آثار دیگران را هم به نوعی مال خود می‌داند و بدون اجازه صاحب اثر و دادن رفرنس، آن را تماما به خود نسبت می‌دهد.
پی‌نوشت:
تصمیم گرفتم تجربه‌ی کار در گروه‌ها و کلاس‌های مختلف را در قالب دیدگاه به اشتراک گذارم. این دیدگاه‌ها می‌تواند در طول زمان دستخوش تغییرات اساسی شود و یا به کل با نگرش گذشته فرق کند.
مستانه شهابی

 

دیدگاه 2

اگر نویسنده‌ای بخواهد از رنجی بنویسد اما رجوع هرباره‌اش به قلم و کاغذ او را مردد می‌کند، و یا سیلان یک مشت پاراگراف‌های ناپیوسته و منقطع می‌شود؛ شاید به این دلیل است که آن رنج هنوز در او پخته نیست.

رنجی که دم بکشد، در وقت سرو، لابه‌لای کلمه‌ها مزه پس می‌دهد و ناخودآگاه متن‌و‌زمینه بافته می‌شود. یا حداقل، چارچوب کلی آن، شکل منسجمی می‌گیرد تا در مراحل بعدی به بسط و توسعه برسد.

بنابراین در نوشتن از رنجهایی که منبع الهام‌اند، گاهی باید صبوری کرد تا با چاشنی زمان، سرو به موقع و بهینه صورت گیرد.

پی‌نوشت:
امروز خواستم از نحوه‌ی برخورد زودهنگام یکی از اساتید فست‌فودی در حوزه‌ی نویسندگی بنویسم، از رنجی که در برخورد غیرحرفه‌ای از خود بروز می‌داد، و کاملا مشخص بود خیلی ناآگاه است از کاربرد کلام و واژه‌ در رو در رویی با آدمها. اما دیدم به واقع از توان من خارج است؛ چراکه من نیز هنوز به پختگی این رنج، در درون خود نرسیده‌ام.

اساتید فست‌فودی: همانها که کلا شاگردی‌کردن بلد نیستند، و از مدخل حیات فقط معلم بودند. تشخیصشان هم خیلی سهل و ممکن است. هرچه سعی می‌کنند خودشان را لابه‌لای بریده‌های معلومات پنهان کنند، اما ادبیات سخیفشان از یکجایی‌شان می‌زند بیرون.
مستانه شهابی

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط