خواهرخواندگی یکی از مصادیق دیپلماسی عمومی است و تلاش دارد از طریق شناسایی، ایجاد ارتباط و تقویت روابط فرهنگی، اجتماعی، قومی، نژادی، علمی، هنری و ادبی بین شهرها، مشارکت آنان را در صحنهی ارتباطات جهانی افزایش دهد. مباحث مرتبط با خواهرخواندگی که از نیمهی دوم قرن بیستم رواج یافته است؛ یکی از مهم ترین و اثرگذارترین ابزارهای برقراری ارتباطات ما بین شهرهاست. به همین دلیل در سیاستهای سرزمینی سند آمایش ملی، بر بهرهگیری از رویکرد خواهرخواندگی بین شهرهای منتخب داخلی و بینالمللی و رویکرد دیپلماسی و ارتباط بین استانی با سایر کشورها تاکید شده است. این مقوله، بستری برای همکاری در زمینه های موردعلاقهی مشترک، تبادل تجربیات، بازاریابی برای شهرها و تسهیل مسافرت بین شهرها و مواردی نظیرآن فراهم مینماید. اصطلاح خواهرخواندگی از ادبیات اروپایی سرچشمه گرفته و بر اساس توافقنامهی منعقده بین دو شهر انگلیس و فرانسه، در سال ۱۹۲۰ رواج یافته است. فرض اصلی در خواهرخواندگی، ارتباط مردم با مردم بوده و شهرداران به عنوان نمایندگان مردم، رابط بین دو شهر خواهرخوانده محسوب می شوند.
در پیمانهای خواهرخواندگی اهداف متنوعی دنبال میشود. مبادلهی تجربیات محلی برای رویارویی با مسایل و تلاش برای ایجاد شهر خوب، افزایش آگاهی های محلی از خصوصیات شهرهای خواهرخوانده برای تشویق گردشگری در سراسر جهان، ایجاد راه حل های موثر برای رویارویی با مسایل شهری معاصر، سرمایه گذاری در شهرهای خواهرخوانده برای کمک به توسعهی اقتصادهای محلی، ایجاد علاقه های مشترک و دارایی های مشابه بین شهرهای خواهرخوانده و در نهایت تشویق شهروندان به همزیستی مسالمت آمیز درمقیاس جهانی با دیگران، مهم ترین اهداف انعقاد چنین پیمانهایی تلقی میگردد.
قدر مسلم در چارچوب چنین اهدافی، انعقاد پیمان خواهرخواندگی شهرها با یکدیگر و برقراری مناسبات تجاری، فرهنگی و سیاسی فیمابین، می تواند دستاوردهای قابل توجهی را برای طرفین به دنبال داشته باشد. به عبارتی پیمانهای خواهرخواندگی، می تواند ظرفیتهای بالفعلی را برای کمک به رشد اقتصاد محلی، بهبود روش های مدیریت شهری، تبلیغات فراملی دربارهی شهر، کمک به بهبود مناسبات سیاسی بین دولت ها، گسترش ارزش های مشترک و … ارایه نماید. متقابلا، استفادهی ساده و تشریفاتی از ظرفیتهای بالقوهی پیمانهای خواهرخواندگی یا عدم بهره برداری از فرصت های پیش رو، نه تنها اهداف پیش گفته را تامین نمی نماید؛ بلکه می تواند با اضمحلال اشتراکات و تقویت تضادها به صورت ناخودآگاه، زمینهی تخریب محیط فرهنگی شهرها و حتی محیط سیاسی کشورها را فراهم آورد. هرچند نباید خسارتهای مالی ناشی از هزینهی اعتبارات برای تبلیغات محیطی و سفرهای تشریفاتی را نادیده انگاشت.
شهر یزد به عنوان شهری که در فهرست آثار جهانی به ثبت رسیده است؛ از سال 1379 با 7 شهر شامل هولگین در کوبا، یاسپرین در مجارستان، نزوی در عمان، یئوسو در کره جنوبی، اورمچی در چین، جاکارتا در اندونزی و هومس در سوریه پیمان خواهرخواندگی دارد. علاوه بر این به گفتهی متولیان امر 13 شهر دیگر نیز در نوبت انعقاد پیمان خواهرخواندگی با یزدند. هر چند در مورد تعداد این شهرها، روایتهای متفاوتی نقل میشود و معلوم نیست چرا تعداد چنین پیمانهایی ناشفافاند؟ در مجموع، ماحصل انعقاد مجموعه ای از تفاهمنامههای خواهرخواندگی ذکرشده با شهر تاریخی یزد، صرفا به نصب چند نماد، برگزاری چندین نشست و در نهایت سفرها و ماموریت های اداری مرسوم خلاصه شده و اهداف انعقاد پیمان ها را به رغم سابقه ی بیش از 20 ساله محقق نکرده است. حتی درظاهر هم، نمیتوان از یاسپرین در خیابانی که به همین نام در یزد نامگذاری شده و از یزد در خیابانی که در یاسپرین به این نام خوانده میشود؛ نشانه یا نشانههایی یافت. البته در این ناکامی، هم ناکارآمدی ساختاری و هم ناکارآمدی مدیریتی، سهیم بوده است؛ هر چند با کمی انصاف و البته اندکی اغماض، باید سهم ساختار را فراتر از سهم مدیریت دانست. با آن که برشمردن همه عوامل، غیرممکن است؛ اما مهم ترین و اثرگذارترین عوامل ناکامیهای گذشته در بهرهگیری از ظرفیتهای خواهرخواهندگی را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
-فقدان فرایند تعریفشده، مستدل و علمی در تعیین شهرهای خواهرخوانده از اثرگذارترین موضوعات این بخش تلقی میگردد. معلوم نیست انتخاب شهرهای خواهرخواندهی یزد بر اساس مشترکات فرهنگی یا مراودات تجاری بوده یا به سان سایر فعالیتها و اقدامات، رویکردهای سیاسی در آن دخیل بوده است. علاوه بر این ذینفعان و ذینفوذان این پیمانها و نحوهی بهرهگیری از ظرفیتهای ایجادی و ایجابی، نحوهی ارزیابی و اطلاعرسانی به عموم و در نهایت مرجع نظارت بر کارکرد و عملکرد این پیمانها نامشخص است. به نظر میرسد در چنین فضایی، گزینش شهرهای خواهرخوانده بیش از ابتناء به سیاستهای مدون به پیشزمینههای ذهنی تصمیمگیران باز میگردد.
– تفاوت در ساختار و ماموریت شهرداری یزد و شهرداریهای طرف پیمان، دومین عامل کمتوفیقی در بهرهمندی از ظرفیتهای مستتر در پیمان خواهرخواهندگی یزد با سایر شهرهاست. در حالی که ماموریت شهرداری در کشورهای توسعهیافته بر پایهی مدیریت واحد شهری ترسیم شده، در یزد و البته در کل کشور، مجموعه اقدامات مرتبط با مسایل شهری، در بین دستگاههای اجرایی متعددی پراکنده شده است. طبیعی است در چنین فضایی، شهردار یا شهرداران اساسا نمیتوانند در حوزههای غیرماموریتی خود، به طرف مقابل تعهد بدهند. دقیقا به همین خاطر، در متن پیشنویس تفاهمنامهی خواهرخواندگی(ضمیمهی تنها دستورالعمل نحوهی تنظیم تفاهمنامهی خواهرخواندگی بین شهرهای جمهوری اسلامی ایران با شهرهای دیگر کشورها) بر برنامهریزی و مدیریت شهری، تدابیر و برنامههای راهبردی در مورد حوادث و سوانح غیرمترقبه از قبیل زلزله، سیل و…، تفاهم و احترام متقابل و برقراری و گسترش روابط دوستانه و تبادل تجربیات و اطلاعات در خصوص نحوهی فعالیت شوراهای شهر تمرکز شده است.
– از منظر حقوقی، تفاهمنامهها قابلیت اجرایی ندارد. تفاهمنامه، بستری برای همکاری طرفین در قالب قراردادهای حقوقی مستدل و با پشتوانه فراهم مینماید. بنابراین انعقاد تفاهمنامه، بدون آن که به قراردادهای تجاری، فرهنگی و … منجر گردد؛ عملا با عدم انعقاد تقاهمنامه تفاوتی ندارد. به عبارتی، آن چه محمل اجرای تفاهمهای فیمابین است؛ قراردادهای متعدد تجاری، صنعتی، سرمایهگذاری، گردشگری، دانشگاهی، علمی، محیط زیستی مترتب بر آن است که باید تامینکنندهی منافع طرفین باشد.
-نکتهی اساسیتر که متاسفانه دامنگیر نظام برنامهریزی است؛ ناشناختهماندن ظرفیتهای شهر یزد است. هر چند به کرات در گزارشهای متعدد، به ظرفیتهای استان و شهر یزد اشاره میشود؛ اما از یک سو، پیرامون این توانمندیها، در بین اصحاب برنامهریزی و برنامهنویسی، اجماعی وجود ندارد و از سوی دیگر، این ظرفیتها و توانمندیهای مورد اجماع، عمدتا مرتبط با مراکز دولتی است و پتانسیلهای بخش خصوصی بهویژه در حوزههای مرتبط با دانشبنیانی، عرضه نشده است.
– نکتهی بعدی و قابل اشاره، عدم انجام مطالعات پشتیبان مرتبط با شناخت وجوه مشترک شهرهای خواهرخوانده با یزد است. با فرض اینکه مطالعاتی هم انجام شده باشد(که اگر بود منتشر میشد)؛ این مطالعات یا ناکافی و یا به دلیل سادهانگاری مجریان در کشف حقایق، ناموثر بوده است. گویی از نگاه متولیان، انعقاد تفاهمنامه و عمل به تکلیف از محتوا و محورهای همکاری و عمل به نتیجه، مهمتر و دلانگیزتر میباشد.
– لازمهی موفقیت قراردادهایی که به دنبال تفاهمنامههای خواهرخواندگی منعقد میگردد؛ تمرکز بر شناسایی و بهرهبرداری از مزیتهای رقابتی، دنبالکردن یک رویکرد کارآفرینی شهری/ اجتماعی، وجود یک طرح کسبوکار، مشارکت سازمان های غیردولتی و بخش تجاری، ارتقای تبادل آکادمیک توسعهی روابط فرهنگی، تحصیلات اشتراکی و … است. چنین موضوعات پراهمیتی در تفاهمنامههای خواهرخواندگی یزد با سایر شهرها وجود ندارد. حتی در موارد متعدد، سایر متولیان مرتبط با موضوع، از مفاد چنین تفاهمنامههایی کم اطلاع یا بیاطلاعاند و طبعا نمیتوان انتظار اقدام عملی برای تحقق اهداف آن را داشت. انگار تفاهمنامههای خواهرخواندگی،کارکردی تفریحی و مسافرتمحور آنهم برای جماعتی خاص دارند.
-عدم پیگیری عملیاتیشدن تفاهمنامههای خواهرخواندگی در ادوار گذشته و پافشاری بر انعقاد تفاهمنامههای جدید، بدون آن که پیامدهای مثبت و منفی تفاهمنامههای قبلی ارزیابی شود؛ از دیگر موضوعاتی است که در ناکامی بهرهبرداری از این ظرفیتها موثر بوده است. گویی در نگاه متولیان امر، کمیت بر کیفیت ارجحیت داشته، دارد و خواهد داشت.
– عدم ارزیابی از شرایط بینالمللی و اعمال آن در تفاهمنامهها از مسایل دیگری است که سببساز این ناکامیها شده است. با چنین تاثیر شگرفی، هرچند کار سختی پیش روی متولیان است؛ اما میتوان امیدوار بود با تکیه بر پایههای مشترک فرهنگی و علمی، زمینه برای تقویت سایر تعاملات فراهم شود. موضوعی که اگر شناخت کافی از آن وجود داشته باشد؛ به یقین میتواند کارساز باشد.
در هر صورت متولیان خواهرخواندگی یزد خارج از نگاههای کمیگرایانه، باید به تعهدات مندرج در تفاهمنامه احترام گذاشته و به اجرای آن متعهد باشند. وگرنه بدقولیهایی که در ساختار اداری و بالتبع در حوزهی مدیریتی، در وضعیت فعلی وجود دارد؛ چندان برای طرف تفاهمنامه پذیرفته نیست. علاوه بر آن تصمیمگیران و مجریان پیمانهای خواهرخواهندگی باید درک کنندکه هیچ شهری و شهرداری قرار نیست برای همیشه، برای یزد، فرش قرمز پهن کند و با حفظ آمادگی دایمی خود، چشم انتظار اجرای تعهدات ما باشد.
مهدی حجازی مهریزی
یادداشت روزنامه بشارت یزد-14030312
آخرین نظرات: