هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
در ساختار آموزش خانگی و فراخانگی ما این مصرع همچون پتکی بود که محض ابزار تربیتی بر سرمان کوبیده میشد. چه حرفها که در دلمان ماند و چه نکات که از یدمان رفت. آخرش هم بگوییم آدم شدیم که، کذب است. یک پاسخی هست به عبارت حالاااا، این حالاااا را که در جواب به انواع سوالات همریشه میگویی، خیلی گف دارد. مقصود فعلا دوبارهکاوی این واژهکِش نیست. هدف تعمیم مصرع بالاست. هُلم نکنید میگویم.
بالاجبار گذر دم صبحیم به اورژانس بیمارستان افتاد. گلویم، هم درد میکرد و هم نمیکرد. انگار این حس ناخوشیمن آمده بود تا فقط صاحبدرد را دق دهد و برود. چیزی که توجه مرا از هراس تجربهی این رنج بختکوار ربود و به دام خود انداخت، صدای فَرفَر بادی بود که لابهلای پرچمهای مرتفع و متوالی بیمارستان میپیچید و تولید صدایی چون لَفلَف میکرد. لفلفی که شدت و ضعفش نمودار سینوسی و کسینوسی را باهم تیلیت کرده بود.
نکته اینجا بود که این پرچمها را دقیقا تعبیه کرده بودند در جوار اتاقهای بخش. مرض، آن بیماران بستری را نکشد، هراس گاه و بیگاه ناشی از این سمفونی دهشتناک، آخر کاری دست رگهای اعصاب و خونهای ورقلمبیدهی جاری در شریانهایشان میدهد.
با آگاهی از اینکه این تکهی بزکشده از بیمارستان جزو الحاقات است، و فرض را بر این هم بگذاریم که طراح در دیزاین این مورد، دستی نداشته، پس بالاخره مدیریتی چیزی این پیشنهاد را داده. حالا که مد، شده آب توی پارچ سر سفرهی همگان، و مد شده که همه خودشان را معمار و صاحبطرح و دیزاینر معرفی میکنند. مثلا از رییس ادارات و حومه گرفته تا زن نانوای محلمان که کارش ترشیانداختن است؛ و با دیدن هربنای بکری میگوید: «اینکه کاری نداره خودتم میتونی انجامش بدی.»
این جمله را دست کم نگیرید، روی سلولهای خاکستری مغز هرکداممان محال ممکن است یک زنبیل نگذاشته باشد. برای بعضیها که صندوق فلزی قدیمی دارد و با اسکی روی کروموزمها از یک نسل تالاپی میفتد توی کروموزم نسل بعدی. وقتی مولدان همخون آن نسل را میبینی ناگهان مورد مشترکی را بینشان یافت میکنی. آنهم این است که همهکارهاند و هیچ کاره. باز هم نمیخواهم این مقوله را بگشایم. ترجیحم تشریح آن در مکتوبات بعدی است.
جان کلام اینکه یک معمار حتی در جاگذاری سطل زباله باید بارها و بارها زمینه را با راهرفت و کاربر و باد و کوفت و آبگوشت بسنجد، چه برسد به پرچمهای رنگی بیکاری که کل حرکت و بندریرفتنشان زمان باد است و طوفان. و فلاتی که حداقل سه ماه پشت سرهم باد میآید. بعضی کویریهای کهنسن چیزی به نام خانهتکانی دم عید ندارند. چون شدت بادهای موسمی به قدری است که حداقل باید تا اواخر اردیبهشت ماه صبر کرد. حالا مقولهی باد را هم باز نمیکنم چون تخصصی است. فقط این را بگویم که دیزاین و طراحی مثل سردرد و سرماخوردگی نیست که با استامینوفن و سرماخوردگی بزرگسال خودفریبی کنیم و رفع تکلیف.
مستانه شهابی
پینوشت:
خیلی گَف دارد: خیلی حرف دارد. در گویش کویری به حرف، گَف میگویند.
فَرفَر: در گویش کویر به هوهوی باد فرفر هم میگویند.
واژهکِش: واژهای که کِش میآید. مثل حالاااا. برووو. بلهههههه😉
آخرین نظرات: