برداشت تو

از میان افسانه‌های یونانی آمده است:
چون در اثر طوفان درختان شکستند و در همان زمان دیدند که آسیبی به نیزار نرسیده است، از نیزار پرسیدند: «چگونه است که ما با آن همه زور و وزن بدین‌گونه آسیب دیدیم؛ ولی به شما با وجود آن نازکی و سستی که دارید، آسیبی نرسیده است؟» نیزار پاسخ داد: «زیرا ما چون ضعف خود را می‌شناسیم، در برابر تازش باد، ستیزه نمی‌کنیم؛ بلکه با آن هم‌جهت می‌شویم. ولی شما چون به نیروی خود می‌نازید، چندان پافشاری می‌کنید تا درهم می‌شکنید.»

بار اول که خواندمش، گذری بود و نصفه‌فهم. اما مملو از نوشتنم کرد. ننوشتم. ترجیحم به چندباره‌خوانی شد.

در ادامه‌ی متن با توضیحی مختصر، اصل فحوا جمع شده بود: “این افسانه به ما می‌گوید که در دشواری‌ها شکیبایی بهتر از ناشکیبایی است”

آن عصاره‌ی مختصر کمم بود. بی‌شک این افسانه را هرکداممان در زندگی بسیارها به فعل و ثمر دیده‌ایم. بنابراین در فواصل زمانی مختلف، بارها مرورش کردم و هربار از زاویه‌ای خواستم ورودش کنم که بسطش دهم. نتوانستم. تصمیم گرفتم چون نیزار به علم ضعفم رسم و بگذارم هرکس، خود آنچه باید، بردارد.

مستانه شهابی
#شکار_روز

منبع : خالقی مطلق، جلال. “درختستان و نیزار”، نشریه بخارا، شماره ۱۴۱، سال ۱۳۹۹.

📡

https://t.me/mastanehshahabi

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط