بقا، در دیده‌شدن است. فنا در چه؟!

چند سال پیش، زمانی که هنوز تازه بازی شهروند و مافیا نقل محافل شده بود و داشت بذرهایش را در خانواده‌ها و سرورها می‌پاشید، به یکی از اساتید معنوی خواهش کردم در موردش مقاله‌ای بنویسد. چون آن‌موقع حدس می‌زدم این بازی باعث تخریب نظام خانواده شود. به نظر حدسم بی‌راه هم نبود. این بازی، تخریبی به دنبال داشت که باید مستمر و پویا پی گرفته می‌شد تا سازندگی‌های بعدش امکان پذیرد. یعنی اینگونه نبود که با یکی دوبار انجام، کلا وقفه بیفتدش. چون این بازی از آن بازیهایی است که هرباره‌اش، یک آموزشی می‌دهد و لازم و ضروری است این دوره‌ی آموزشی تکمیل شود.

در این بازی از هرآنچه که متنفری، ممکن است به سرت بیاید و یک کارت، تو را با نیمه‌هایی از خودت روبرو کند که زمانی ازشان فراری بودی. در واقع هرکارت عین تقدیر است، و عین آیینه.

شاید در اولین باره‌ها که یک آدم صادق، مجبور می‌شد برای پنهان‌کاری و حفظ و ایمنی‌اش از ابزار دروغ و دغل بهره ببرد، برایش خیلی مشکل بود و به اصطلاح جوری تابلو می‌شد که بازی شروع‌نشده، با برد شهروندی پایان می‌گرفت. اما حالا آنقدر همه ‌پذیرا شده‌اند و حرفه‌ای، که دیگر مقوله‌ی تمایز و سوایی میان سیاهان و سپیدان، برای اکثریت ناآگاه شهروند یکجورهایی غیرممکن است.

اما خوب که دقت کنید متوجه می‌شوید، در این چند سال اخیر چقدر تب دروغ جامعه را بلعیده و خیلی راحت عین نقل و نبات توی دهان آدمها می‌چرخد. از بالا تا پایین جامعه، چه آنی که تریبون دارد (خطیب)، چه آنی که نگاه دارد به تریبون (مخاطب)، به راحتی اجماع دروغ دارند.

نمی‌دانم شاید عدم آموزش صحیح یا آموزشهای نصفه‌نیمه‌ی پذیرش نیمه تاریک وجودی، باعث شده به راحتی قبحی به حُسن جلوه کند و عواقب کار، مردود نگاه مدبرانه و دوراندیش جوامع شود. باید موکد شود، دروغ همانی است که روزی یک امپراطوری در راس استدعایش از خداوند، تاکید داشت که این ملک و سرزمین ازش در امان بماند.

اما دروغ پوسته است. در اصل لحافی است که مافیا زیرش خوابیده. وقتی از آن عبور می‌کنی، می‌رسی به یک آدم قابل توجه؛ یک آدمی که اصرار دارد دیده شود. و زمانی که دیده شود، فرصت دارد تا دروغهایش را به خورد جامعه‌ی شهروندی دهد.

شهروند، در حالت ناآگاهی زمانی کارت بُرد بازی را دارد که خط قرمز توجه و نگاهش را بشناسد. نادیده‌گرفتن جادوی سیاه مرگ است.

با نادیده‌گرفتن می‌توان جامعه‌ای را مستهلک کرد و فناپذیر. فرق ندارد این جامعه یک کشور باشد، یک اداره باشد،  یک حوزه باشد یا که هنر، گروه و خانواده.

دیده‌شدن شاید از نظر لغوی با بقاء هم‌خانواده نباشد اما از نظر کاربردی با آن هم‌ریشه است و هم‌پیمان.

ادامه دارد…

مستانه شهابی

https://t.me/mastanehshahabi

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط