سیر و صیرورت

 

یاد داری برای اولین‌بار قصد نوشتن مقاله داشتی؟ استاد امیدوار همه‌تان را گفت:
-برای شروع مقاله‌نویسی، بی‌موضوع، فقط بیست و پنج مقاله را مطالعه کنید.
مطالعه آن حجم مقالات در فاصله‌ی یک‌هفته! پژوهشگر نابلدی بودی. زمان هم کم بود. و کار، زیاد و تنگنا تا تو بتوانی در حد یک مرور ساده، با ساختار یک مقاله همراه و همسو شوی.

در جلسه‌ی بعد، از تو یک موضوع خواست. یک‌هفته زمان برای یافتن یک دغدغه. پژوهشگر پردغدغه‌ای بودی در زمانی ضیق، و دوباره آغاز تنگنا تا در این فرصت محدود، یاری شوی ناخواسته الویتهایت را جذب و جمع کنی. تکنیک دقیقه‌ی نود

در هفته‌ی بعدتر، هر موضوع را با انبوه نگرشها و تعریفهای فردی و جمعی، از زوایای نگاه مثلا خانم x و آقای y بررسی کردی و در نهایت با شیوه‌ی تفکر جمعی رهنمون شدی به نگاه خالصانه‌تر و جزءتر به هر موضوع کلی. یعنی موضوعت را قوراه‌ی تدقیق و تخصص کردی.

و چندین جلسه‌ی آتی فرصتی شد در جهت موضوع انتخابی، منابع را گردآوری کنی. باز هم بررسی حداقل ۲۵ منبع خاطرنشان شد تا لابه‌لای آن، حداقل پنج الی شش منبع را دقیق‌تر بررسی کنی.

با استاد رحمتی در کارگاه یک روزه مقاله‌نویسی، فشرده‌اندیشی و حبه‌نویسی را یاد گرفتی و دریافتی موضوعاتی که با واژه‌ی بررسی، رویکرد و … شروع شود، بلافاصله در داوری مقالات آکادمیک خط می‌خورد مگر آنکه اسم آدمهای برند دانشگاهی حایلش باشد.

با استاد اولیاء گسترده‌اندیشی و روش تحقیقی علاوه آنچه دنیای آکادمیک تاییدش می‌کند را برگرفتی. صعود و فرود اندیشه در لحظه.

آزاداندیشی که با کلاسهای استاد تهرانی به آزادنویسی رسید و تو متوجه شدی با آزادنویسی چه‌ها که خلق می‌شود و گاها خلق نمی‌شود. و بعدها چگونه سر صبر و فرصت ویرایششان کنی و هربار چگونه غافلگیر شوی.

با استاد بیگ‌ یادگرفتی هدف‌ و مقصود تویی، کعبه و بت‌خانه بهانه است. یعنی تولید مقاله در جهت چاپ و انتشار در ژورنالهای مختلف علمی، علمی-ترویجی و علمی-پژوهشی و اینکه کدام امتیاز بالاتری دارد.

زمان چاپ مقاله‌ات برای پایان‌نامه، با یک اشتباه کوچک ولی فاحش، کل زحماتت به حسرت و پشیمانی رسید. متوجه شدی که باید حواست باشد، مجلات بسیاری هستند که نامشان در یک واو و یا جابجایی دو کلمه عین هم، در رده علمی-ترویجی و علمی-پژوهشی، متمایز می‌شوند. و همین نه‌تنها ارزش محتوا را زیر سوال می‌برد؛ بلکه با کسر ۰/۵-۱ نمره‌ از نمره‌ی کل درسی که ضریب ۵ دارد، ارزش کمی و ملموسش را ویران می‌کند، که فدای سرت! همان جبر کسری کیفیت را بچسب که بخاطرش دوباره پایت به این چاه‌های چاله‌نما نیفتد.

با استاد احمدی با منابع و منابع‌گزینی آشنا شدی. روش مرور متون کهن در کسری از ثانیه. که با فایلهای pdf  و word امکان‌پذیر است وگرنه در جستجوهای کتابخانه‌ای، مدام باید یک لیوان آب‌قند و یک مالش‌گر شانه با خود همراه داشته باشی.

با استاد صفاری، به محراب نویسندگی رسیدی. یک مکان مشخص در یک زمان مشخص.

با استاد کلانتری خیلی‌دوره‌ها را گذراندی که عصاره‌ی هرکدامشان در جان قلم نشست و هربار با روحی تازه پا به عرصه گذاشت. از صبحانه‌نویسی(صفحات صبحگاهی) گرفته تا شبانه‌نویسی، حالا عرضانه‌نویسی‌ها که بماند.
خلاصه که… خدا قوت دلاور

#مستانه_شهابی‌

*در یادداشت‌های بعدی از برجستگان خواهم نوشت.*
https://t.me/mastanehshahabi

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط