امسال تصمیم داشتم در کنار کار و پژوهش، بحث توسعه فردی را بیشتر جدی بگیرم. نمیدانم چرا کشیده شدم به آموزههای کارلوس کاستندا، دعوت یک دوست بود که مشرف شدم یا تمرینهای گروهی بعد آن، و یا کتابی که اول حسم را بلعید و بعد دلم را برد. شاید هم واژهی ناوال بود که مرا مجذوب کرد.
بر اساس تعریف داده شده در کتاب، از روی کنجکاوی، آدمهای زیادی را مرور کردم: رفتارهایشان را، عملکرد، شغل، رابطه، ارائهشان در بین آدمهای یک حوزهی خاص و … . حرف مهمی که در کتاب گفته شده این بود که خیلیها بدون اینکه بدانند یک ناوال هستند، به قدری درگیر زندگی زمینی، شغل، علاقه، پول، وابستگی و امثالهم میشوند که نشانهها را نمیبینند، بیاینکه تجلی یابند فرصت داده شده را از دست میدهند و میمیرند.
ناوال یک مرد یا زن با انرژی خارقالعاده است. او استادی دارای متانت، خویشتنداری و پایداری است. ناوالها به دلیل انرژی خارقالعادهی خود اثر معبر را دارند: انرژی آنها این امکان را برایشان به وجود میآورد که آرامش و هماهنگی، خنده و معرفت را مستقیما از سرچشمهی آن، بگیرند و در اختیار همطریقتان خود قرار دهند. ناوالها مسئول تهیهکردن چیزی هستند که ساحران آن را “یک جو شانس” مینامند، یعنی آگاهی پیوند شخص با سرچشمه.
متن در دست تکمیل
https://t.me/rahsora
به اشتراک بگذارید
آخرین نظرات: