گفتمان‌سازی توسعه‌خواهی دردولت چهاردهم

انتخابات چهاردهمین دوره‌ی ریاست جمهوری با همه‌ی فراز و نشیب‌ها به پایان رسید و صد البته، مسیری صعب اما قابل‌گذار، پیشِ ‌روی منتخب ملت قرار گرفت. در این بین مجموعه‌ی همراهان رییس جمهور چهاردهم، در یک بزنگاه تاریخی با یک هم‌فکری و سازماندهی تقریباً موفق (هرچند ایراداتی به آن وارد است)، توانستند با جلب و جذب آرای طیف ناخواهان انتخابات، پشتوانه‌ی نسبتاً محکمی را برای گذار از این مرحله‌ی توسعه‌ی کشور به‌ویژه در شرایط تحریمی فراهم آورند. اکنون رفته‌رفته، از شور و حال احساسی ایجادشده در فضای انتخاباتی کاسته شده و به نظر می‌رسد ساختار پیشین ستاد، دیگر نمی‌تواند در اجرای ماموریت‌های پیشِ ‌روی دولت چهاردهم موثر واقع شود. از طرفی به دلیل شرایط حساس کنونی که دولت منتخب با مجموعه‌ای از مطالبات انباشته روبروست؛ تداوم کارکردی ساختارِستادی با هدف نهادینه‌سازی گفتمان توسعه‌خواهی و استمرار آن، اهمیت‌ دارد. برای دستیابی به چنین هدفی، افکار و عقایدی لازم است؛ هم‏فکران و هم‌مسلکِان پابه‌کار ضرورت دارد و در درجه‌ی سوم، باید سازمان و تشکیلات منسجمی شکل بگیرد که ضمن جریان‌دهی به افکار و عقاید جامعه، آن‌ها را کماکان آماده نگه ‌دارد. در این صورت افرادی که در این راه قدم می‌گذارند؛ مصمم‌تر از قبل می‎توانند گفتمان توسعه‌ی کشور را پیش ببرند.

اما در شرایط و در فضایی که امکان ایجاد حزب سیاسی یک‌پارچه و مبتنی بر مشترکات به سرعت امکان‌پذیر نیست و از سویی ستادهای انتخاباتی نمی‌توانند با آن شکل قبلی به فعالیت ادامه دهند؛ ایجاد ساختار جدیدی به عنوان یک بازوی مشورتی و اجرایی در قالب نهاد عمومی غیردولتی، راه‌گشا و کارساز است. با این وجود، نباید دچار تعلل‌های طبیعی انتقال مسوولیت از دولت سیزدهم به دولت منتخب شد و لازم است به سرعت از فضای ایجادشده پس از انتخابات برای تقویت هم‌فکری‌ها و ساماندهی و بسیج مردم، به صورت بهینه استفاده کرد.

یک نهاد عمومی غیردولتی منسجم و ساختارمند، می‌تواندگفتمان توسعه‌خواهی و توام با رویکرد اصلاح‌گرایانه را درسطح ملی و استانی با به بکارگیری و ساماندهی منابع انسانی موجود در ستادها و نیز جذب و جلب نیروهای خبره‌‌ی سایر گروه‌های سیاسی گسترش ‌دهد. مضاف بر آن قادر است اصلاح امور کشور و حمایت از تنش‌زدایی و تعامل با گروه‌های رقیب با هدف رونق اقتصادی و کاهش درد و رنج مردم را دنبال ‌نماید. در این ساختار، ضرورت دارد عنصرکارآمدی، حرف اول را بزند( با آن که نباید انتظارات اعضای ستادها را نادیده گرفت)؛ تا بتوان بازتولید گفتمان توسعه‌ای کشور را محقق ساخت.

این نهاد باید با کاربست تمام دیدگاه‌ها اعم از دیدگاه‌های موافق جریان حاکم یا دیدگاه‌های مخالف آن، به ملاحظات زیر توجه کند:

1- جذب حداکثری، اولین رویکردی است که می‌بایست در این ساختار و احتمالا کارگروه‌های ذیل آن دنبال شود. نمی‌توان فقط به دلیل عدم‌ هم‌خوانی خطوط فکری و سیاسی، از ظرفیت‌های نخبگان و خبرگان در سایر گروه‌های سیاسی چشم‌پوشی کرد. استفاده از ظرفیت نخبگان و خبرگان حتی با خطوط متفاوت فکری، می‌تواند نویدبخش توسعه‌ای فراگیر، پایدار و مستمر برای کشور باشد.

2- مرام‌نامه و گفتمان توسعه‌خواهی این نهاد مردمی باید به صورت دقیق تدوین گردد. نمی‌توان درصدد برآمد تا جامعه با این گفتمان آشنا شود؛ ولی این ساختار، بالشخصه هیچ خط فکری مشخصی برای مبانی توسعه و پیشرفت کشور نداشته باشد.

3- خواسته یا ناخواسته، کشور درگیر بسیاری از مشکلات و معضلات انباشته‌ای است که در طول سال‌های گذشته برایش ایجاد شده یا ایجاد کرده‌اند(هرچند دولت سیزدهم و اعضای کابینه‌اش براین باورند اسب زین‌شده تحویل دولت چهاردهم داده‌اند). بنابراین نهاد مردمی یادشده، بایستی به عنوان بازوی مشورتی تصمیم‎گیران تلقی گردد.

4- گفتمان، ارایه‌ی فکری منسجم و منظم و قابل‌دفاع مبتنی بر فرهنگ و اعتقادات یک جامعه است که به نظام سیاست‌گذاری فرهنگی جهت می‌دهد. آرمان گفتمان‌سازی این است که هویت و شخصیت مخاطبان را ارتقا دهد. وقتی که فرد با جریان گفتمان همراه شود؛ احساس مسوولیت کرده و به سمت تعهدورزی می‌رود. از طرفی بی‌تفاوت نمی‌ماند و دست به اقدام می‌زند. به عبارت دیگر از فضای اندیشگانی به ساحت عمل وارد شده و فعالانه نقش‌آفرینی می‌کند. چنین کارکردی را باید از این نهاد عمومی غیردولتی، انتظار داشت.

5- مشکل گفتمان توسعه‌خواهی در وضعیت فعلی، فقدان یک گفتمان جدید و ناظر بر اصلی‌ترین مشکلات کشور است. این گفتمان به اندازه‌ی کافی منسجم، رادیکال، صریح و شفاف نیست. بر این اساس، گفتمان جدید می‌باید با توجه به تحولات سیاسی و اجتماعی سال‌های اخیر، فرایند خود را به صورت اساسی، بازسازی و نوسازی نماید.

6-گفتمان توسعه‌خواهی زمانی شکل عمومی و مردمی پیدا خواهد کرد که جهت‌گیری‌های این ساختار تبدیل به یک گفتمان عمومی شود. این امر نیازمند کار تبلیغاتی و صد البته تبلیغات سالم و هنری است؛ به گونه‌ای که بتوان بر اثر آن، فضای همه‌گیری مفهوم و معرفتِ توسعه‌خواهی توام با اصلاح‌طلبی را فراهم ساخت. چنین امری، خود نیازمند برنامه‌ریزی است؛ برنامه‌ای که نمی‌تواند صرفا روح دولتی داشته باشد.

7-گفتمان‌سازی توسعه‌خواهی، مستلزم دوری از رفتارهای دستوری و کنش‌های مبتنی بر اجبار است. به عبارت دیگر، در انجام این مهم، باید به اقناع نظری افراد پرداخت. اگر با عدم درک درست فعالان این حوزه، به جای روش‌های فرهنگی، برخوردهای مدیریتی و سیاسی صورت بگیرد؛ مسیر پیشِ‌ رو پرتلاطم و مسدود خواهد شد.

8- گفتمان‌سازی در مسیر توسعه‌خواهی، مستلزم مامور به تکلیف بودن به جای اصلِ مامور به نتیجه بودن است. یعنی اگر تصور شود که در فرایند گفتمان‌سازی می‌توان همواره با پیش‌بینی جلو رفت و توقع داشت که همه‌ی برنامه‌ها، به اهداف از پیش‌تعیین‌شده برسند؛ در نهایت کیفیت گفتمان‌سازی تقلیل یافته و بیلان‌سازی یا تمرکز صرف بر دستاوردسازی و تولیدآمار در فعالیت‌ها را به دنبال خود خواهد آورد. برحذربودن نهاد مذکور از این معضل مذکور، شرط توفیق گفتمان سازی است.

9-گفتمان‌سازی، فرایندمحور است. بر این اساس، نمی‌توان انتظار داشت با افزایش تعداد اعضا و تزریق منابع مالی بیشتر، پروژه‌ی گفتمان‌سازی را سریع‌تر به نتیجه رساند. باید پذیرفت چنین امری، زمان‌بر است و می‌بایست بدان نگاه تاریخی و طولانی‌مدت داشت.

10- این مطلب باید پذیرفته شود که برخلاف منطق موجود در حوزه‌ی سیاسی و مدیریتی، گفتمان‌سازی در بخش خبر‌گانی و نخبگانی جامعه، مسیر یک‌طرفه‌ی عمودی و انتقال اطلاعات و ارزش به آنها نیست. بلکه برعکس آنها، شخصاً دست به درک واقعیت می‌زنند و بر اساس استدلال عقلی و نتایج منطقی متاثر از آن، عمل می‌کنند. توجه دقیق به این موضوع، شرط توفیق در فرایند گفتمان‌سازی توسعه‌خواهی است.

11- مخاطب اصلی گفتمان‌سازی، جامعه است. منطق موجود در این گروه، اقناع فطری انسان است. اقناعی که چندان وابسته به استدلال و سلسله‌مراتب عقل نیست؛ بلکه مبتنی بر برانگیختن حساسیت‌های فطری جامعه است. این موضوع، شدیدا به مقوله‌ی هنر پیوند خورده است و از این رو نمی‌توان از آن غفلت کرد.

12- در ادبیات جامعه‌شناسی فرهنگی، از خبرگان و نخبگان به مثابه‌ی کارگزاران تغییر یاد می‌شود؛ کسانی که از توانایی و قدرت تاثیرگذاری ویژه‌ای برخوردارند و جهت و آهنگ تحولات مختلف جامعه را عمیقا تحت تاثیر قرار می‌دهند. این دسته، قابلیت تنظیم سرعت و کیفیت تغییر و تحول افراد را دارند. وقتی جامعه‌ی نخبگانی و خبرگانی فعال شد؛ با ایجاد جوشش فکری، بدنه‌ی عمومی از انفعال خارج می‌شود. به این ترتیب، گفتمان حاکم بر این قشر در میان مردم جاری شده و با به حاشیه‌راندن خرده‌گفتمان‌های غیراصیل، اجازه می‌دهد گفتمان اصیل، خودنمایی کند. التفات ویژه به این گروه، شرط اصلی برای عبور از بحران‌ها و توفیق گفتمان‌سازی است.

13- بدون ‌شک در مسیر گفتمان سازی می‌بایست از ابلاغ بخشنامه‌ و ادبیات دستوری، فاصله گرفت و به سمت اقناع فکری در دو سطح سازمانی و نخبگانی- خبرگانی حرکت کرد. از طرفی نهادهای متولی را توجیه و افراد تاثیرگذار و موجه را با خود همراه ساخت. در کنار این دو طیف اصلی، نباید از خود مردم غافل شد. خطایی بزرگ است اگر مردم صرفا به عنوان نظاره‌گر فرایند گفتمان‌سازی تلقی شوند. جریان‌های مردمی، بازیگران نوظهور قدرتمندی هستند که در عرصه‌ها و رویدادهای مهم اجتماعی به صورت خودجوش و خلاقانه، موج‌آفرینی‌های قابل‌توجهی انجام می‌دهند.

به هر صورت رهبر معظم انقلاب مابه‌ازای گفتمان را، باور عمومی معرفی می‌کنند یعنی آن‌چیزی که به صورت یک سخنِ مورد قبول عموم تلقی بشود و مردم به آن اهتمام کنند. قطعا در این صورت در تکاملش مشارکت جدی دارند و آن را می‌پذیرند. شاید به همین دلیل، مهم‌ترین و سخت‌ترین فاز گفتمان‌سازی همین جا باشد. گزینه‌های تبیین منطقی، واقع‌بینانه و عالمانه، ارتباط صمیمانه و خیرخواهانه و ابراز و اثبات روحیه‌‌ی دغدغه‌مندی در این شرایط آنهم درقالب یک ساختار غیرمردمی و منسجم، می‌تواند راهگشا و پشتوانه‌ی عظیمی برای دولت چهاردهم باشد و لازم است کارگزارن رسمی و غیررسمی این دولت چه در مقام مشاور و چه در مقام اجرا، دغدغه‌مندانه به آن اهتمام نمایند.

مهدی حجازی مهریزی

یادداشت روزنانه بشارت نو-14030508

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط