قسمت اول
بدون شک پرداختن به موضوع طنز در ادبیات، حوزه وسیع و گستردهایست که از زاویای مختلفی میتوان این بحث را مورد بررسی قرار داد.
در ایران نوشتن موضوعاتی که موجب خنده مخاطب شود تاریخی بس طولانی دارد، بطوریکه می توان رگههایی از هجو را در کتاب ارزشمند “تاریخ بیهقی” در اوایل قرن پنجم و در زمان پادشاهی سلسله غزنویان یافت.
در واقع منظور از طنز در تاریخ بیهقی طعنهزنی، القاب طنزآمیز، تمسخر و مزاح است و طنز جاری در این کتاب برای مخاطب، تلخی را به همراه دارد که شیرینی درک و فهم موضوعی جدی در آن نهفته است.
میتوان اذعان داشت که نویسنده به علت شرایط استبدادی وقت و پارهای ملاحظات شخصی، تلاش کرده است که تصویر درستی از حقیقت در لفافهایی از مزاح به جهت دوری از خشم حاکمان، به مخاطب ارائه دهد.
در ادامه این روند در اواسط قرن ششم، شاعری بنام “سوزنی سمرقندی” مشهور به تاج الشعرا، و معاصر با بزرگانی چون سنایی، انوری، معزی در پایان حیات عصر سامانیان و تشکیل حکومت سلجوقی، در نسف (نخشب) واقع در نزدیکی سمرقند، پا به عرصه وجود گذاشت که در حقیقت بیشتر سرودهای وی بصورت هجو و هزل است و به جرئت میتوان وی را هزالگوترین شاعر ایران نامید.
دیوان وی اولین بار در سال ۱۳۳۸ توسط ناصر شاه حسینی در نشر امیرکبیر مورد تصحیح قرار گرفت.
اما بدون شک پدر طنز (در مفهوم عام) در ایران، “عبید زاکانی” است.
عبید در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم در قزوین و در عصر ابواسحاق اینجو و شاه شجاع مظفری در ادبیات ایران زمین، بالیدن گرفت.
معروفترین کتاب عبید، رساله دلگشاست که مشتمل بر ۸۴ حکایت عربی و ۲۴۷ حکایت فارسی ست.
کتاب “اخلاق الاشراف” و “حکایت موش و گربه” نیز از آثار عبید است که البته بسیاری از اهل ادب (چون علی محدث و محمد جعفر محجوب)، انتساب “موش و گربه” به عبید را محل تردید و اشکال میدانند.
در ادامه سیر طنز در ایران، ما با پارهای از آثار مولوی، سعدی، حافظ، ابن یمین و دیگرانی روبرو هستیم که هر یک از این بزرگان، به نوعی رویکردی از طنز (در مفهوم عام) را در بعضی از آثار خود به نمایش گذاشتهاند.
در مسیر رشد و تکوین طنز در ایران، اواخر دوره صفویه، کتاب “کلثوم ننه” یا “عقاید النسا” به نوعی یک تابوشکنی محسوب میشود، چرا که این کتاب بر اساس نقیضهنویسی (پارودی) و در نقد باورهای خرافی زنان دوره صفویه و به نوعی در نقد دینداری عامیانه و مبارزه با خرافهستیزیست.
نکته جالب اینکه نویسندهی این کتاب، “آقا جمال خوانساری” یکی از مراجع دینی در اواخر صفویه است.
این کتاب با زبانی طنز در بابهای مختلف رساله احکام زنان نوشته شده است و کتابیست که میتوان آن را در حد “اخلاق الاشراف” عبید زاکانی دانست.
در حقیقت طنز نوشتاری در ایران تا اواسط دوره قاجاریه پس از فراز و نشیبهای بسیار، در نهایت به دوره مشروطیت میرسد و در این برهه، زمانیست که طنز اهمیت بسیاری مییابد.
اهمیت طنز در مشروطه به دو علت است:
۱- مضمون و موضوع آن نو است، زیرا انتقادی-اجتماعیست.
۲- عقبماندگی ادبیات طنز ما، نسبت به اروپا با تلاش نویسندگانی چون نسیم شمال، ایرج میرزا، دهخدا، جمالزاده، هدایت،… تا حدود زیادی جبران شد.
در حقیقت از دوره مشروطه به بعد، طنز در فرمی ادبی، تشخص و هویت مییابد و به عنوان یکی از ابزارهای موثر بیانی در قالبی از انواع ادبی شناخته میشود.
طنز در مشروطه از نظر قالب و محتوا، نسبت به دورههای پیش از خود، تحولی اساسی مییابد و کارکرد سیاسی-اجتماعی و توجه به مردم از ویژگیهای اصلی آن در این دوره میشود و موضوع آثار نویسندگان در این برهه به نحو بیسابقهایی اجتماعی-سیاسی میشود.
به نظر میرسد در این برهه و دوره تاریخیست که با توجه به اتفاقات سیاسی-اجتماعی و رویکردهای ادبی نسبت به این وقایع، در قالب طنز، میتوان تعریف جامع و مورد قبولی برای نویسنده طنزپرداز ارائه داد.
طنزپرداز یا طنزنویس، هنرمندیست معترض، منتقد، اصلاحطلب و آرمانخواه، که جهانبینی و نحوهی نگرش وی به وقایع و مسائل، تاثیر مهمی در موفقیت و موثربودن این نوع ادبی (طنز) دارد.
بدون تردید موفقیت طنز در دوره مشروطه، حاصل صمیمیت و خودمانیبودن نویسنده طنز با مخاطب خویش است.
طنزنویس با تیزبینی و توجه عمیق به مسائلی که دیگران از کنار آن بیاعتنا میگذرند، میکوشد شعور مردم را متوجه دردهایی کند که گریبانگیر زندگی آنانست. بنابراین بیدارکردن و آگاهکردن توده مردم، مهمترین مسئوولیت اجتماعی طنزپرداز است که این کار را با نیشخند و مضحکه و شیوهی بیانی ظریف انجام میدهد تا انتقادش، سازنده و اصلاحگر باشد.
مثلث طنزنویس، خواننده و مضمون، سه ضلع سازنده طنز محسوب میشوند.
معمولا” طنزپرداز همواره دو گروه را هدف خود قرار میدهد: ا- زیردستان ۲- زبردستان
قسمت دوم
طنز نویس به عنوان یک مصلح اجتماعی، ملزم به صداقت در گفتار است زیرا این امر (صداقت) معیار بسیار مهمیست که منجر به پایداری طنز، نویسنده میشود.
اگر در طنز زیادهروی شود به دشنامنامه (هزل) تبدیل میشود، اگر شخصی شود (هجو) بیاثر میشود و اگر زیاد سست شود، بدل به چیزی میشود که فقط نشاطآور است. (مطایبه)
طنز باید از یک سو، دارای قدرت ویرانگری باشد و از سوی دیگر با نشاندادن ذات حقیقت، مخاطب را وا دارد تا بر روی ویرانههای پیشین، طرحی نو در اندازد.
لونا چارسکی معتقد است، طنزپرداز وقتی مخاطب را در مقابل پلشتی میخنداند، قادر است این موضوع را القا کند که پلشتی حقیر و ناتوان است و مرتبت اخلاقی مخاطب، فراتر از موضوع مورد بحث است.
در همین زمینه، یحیی آرینپور اعتقاد دارد، قلمِ طنزنویس کارد جراحیست و نه چاقوی آدمکشی، و این چاقو (طنز) با همهی تیزی و برندگیش، با آنکه جانکاه است ولی کشنده نیست؛ بلکه آرامشبخش و سلامتآورست. زخمهای نهانی را میشکافد و میبُرد و چرک و ریم و پلیدی را بیرون میریزد.
تفاوت عمدهی طنز با فکاهه در آن است که در فکاهه، هدف صرفا خنداندنِ مخاطب است در حالیکه خنده در طنز وسیلهایست در جهت رسیدن به هدفی که مورد نظر نویسنده است.
خنده در انتهای فکاهه، موجب نشاط و مسرت است، در حالیکه در طنز، خنده نزد مخاطب با احساس ناخوشایندی از تحمل درد روحی، همراه است.
طنز به لحاظ ماهیتی، دارای سه مولفه مهمِ انگیزش تفکر، پیچیدگی و چند لایهبودن است در صورتی که فکاهه، اساسا بدور از این مفاهیم است.
طنز هنری مکتوب است، که هدفش کشف و بیان هنرمندانهی عدم تناسب در مناسبات عرصههای مختلف است که در ظاهر متناسب به نظر میرسد.
شکل نمایشی و تصویری طنز، تحت عنوان “کمدی” به مخاطب ارائه میگردد.
در تعریفی جامع تر میتوان گفت:کمدی، نوعی بیان مطایبهآمیز به صورت تصویریست که در آن از همه شاخههای شوخطبعی و فکاهه (هجو، هزل، طنز) استفاده میشود.
ارسطو، خنده را نتیجهی شگفتی میداند و شوپنهاور معتقد است، هر بیانی که در آن ناسازگاری باشد خندهآورست.
استاد کدکنی، طنز را تصویر هنری از اجتماع نقیضین میدانند و منتقدی امریکایی طنز را توهینی محترمانه در جهت اصلاح امور میداند.
در اجماعی کلی میتوان گفت، طنز نوعی از انواع ادبیست که هدفش، تنبه و توجهدادن افرادِ جامعه به عیبها و مفاسد و تحقیر و کوبیدن رذایل اخلاقی و به موازات آن، رشد فضایل اخلاقی و در یک جمله تزکیه و تهذیب و اصلاح و به تکاملرساندن هویت جمعی اجتماع است.
در دوران معاصر ایران شاهد حضور طنزسرایان بزرگی چون میرزا آقاخان کرمانی، سید اشرفالدین قزوینی (نسیم شمال)، میرزاده عشقی، زینالعابدین مراغهایی، علیاکبر دهخدا، محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، بهرام صادقی، منوچهر صفا، ایرج پزشکزاد، مهشید امیرشاهی، هادی خرسند، عمران صلاحی، منوچهر احترامی، ابراهیم نبوی، کیومرث صابری فومنی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، ابوالقاسم حالت، جمشید عظیمینژاد، مرتضی مجابی، ناصر فیض، رضا رفیع، محمدرضا عالیپیام، محمود فرجامی،… بوده است.
اکنون به نظر میرسد پس از شرح اجمالی از طنز و سیر تکوین این گونه ادبی در ایران، لازم است با اشاره به انواع نوشتارهای خندهدار، تعریفی اجمالی از این مفاهیم را ارائه دهیم.
۱- هجو: به تمسخرگرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر و تنبیه از روی غرض شخصی.
۲- هزل: شوخی رکیک به منظور تفریح و نشاط با عبور از خطوط قرمز اخلاقی-فرهنگی، با استفاده از دشنامهای رکیک و بعضا” بکارگیری عبارات و تکهکلامهای جنسی در سطحی محدودوخصوصی.
۳- فکاهه( مطایبه): شوخی معتدل به منظور تفریح و نشاط در سطحی نامحدود و عمومی و آن صورت تکاملیافته هزل است.
۴- لطیفه یا جوک: روایتی کوتاه و معمولا” دیالوگمحور که با جملهای به عنوان شاهبیت به پایان میرسد و مخاطب، آگاه میشود که داستان حاوی معنای دوم و متناقض است.
۵- پارودی (نقیضه): استهزا و تمسخر یک اثر اولیه ادبی.
۶- آیرونی (تهکم) : لفظی که در ضد معنی خویش به جهت استهزا استعمال شود.
آیرونی در معنای کاربردی بیشتر به عنوان “وارونهگویی” مورد نظر است؛ ولی این مفهوم در فارسی معادل واژه تهکم (و نه تحکم) به معنای انهدام، غضب شدید، پشیمانی بر امر از دسترفته، و در علوم بلاغی به معنای استهزا، دستانداختن و طعنهزدن است.
۷- کاریکاتور: تصویر خندهداری که در وجهی از آن اغراق شود.
۸- کمدی: شکل نمایشی و تصویری که در ساخت آن از همهی مولفههای خندهدار، با توجه به هدف سازندهی اثر، استفاده میشود.
۹- طنز: به تمسخرگرفتن عیبها و نقصها، به منظور تحقیر و تنبیه از روی غرض اجتماعی به جهت اصلاح امور و آن شکل تکاملیافتهی هجو است.
مباحث طرح شده در فوق، صرفا” نگاهی گذرا و اجمالی به موضوع طنز است و مسلما” ناگفته پیداست که گفتگو در این حوزه بسیار وسیع و چالشبرانگیز است.
✍️حسین آزاده
ارائهشده در گروه داستان شهرستان ادب
انتشار در کانال تلگرامی https://t.me/rahsora
آخرین نظرات: